مدتی بود اردک حس عجیبی داشت.
«تو کی هستی؟ میخواهی چه کار کنی که یواشکی تعقیبم میکنی؟»
مرگ گفت، «خوب شد، بالاخره من را دیدی. من مرگ هستم.»
اردک از ترس خشکش زد، و خب چه کسی میتوانست سرزنشش کند؟
این داستان به طور عجیبی دلنشین است. یک اردک، دوستی باور نکردنی خود با مرگ را آغاز میکند.
داستان اردک، مرگ و گل لاله با تصویرگری ماهرانه ولف ارلبروخ، ظریف، بیپرده، ساده و از همه مهم تر اینکه از نظر تعالی روحی بسیار تاثیرگذار است.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.