بلندخوانی داستان برای کودکان چه فوایدی دارد؟
فرزانه شهرتاش
متیو لیپمن بنیانگذار فلسفه برای کودکان:
«پافشاری بر تقدم عامل معنا در انگیزش کودکان برای خواندن (به جای عامل لذت)، نزد کسانی که سالها روی درک مطلب (خواندهشده) بهعنوان مشوق اصلی در واداشتن کودکان به خواندن یا بهتر خواندن تأکید داشتهاند، مطلب چندان غافلگیرکنندهای نیست.»
1. فایدهی بلندخوانی برای کودکان چیست؟
اگر از خود میپرسید:
- فایدهی بلندخوانی برای کودکان چیست؟
- آیا این کار برای والدین نیز فایدهای دارد؟
- با گرانی کتابها چه کنیم؟
- نقش بلندخوانی در پیشرفت تحصیلی فرزندمان چیست؟
- و چه کسی بهتر است این کار را انجام دهد؟
- تا چه زمانی باید این کار را ادامه دهیم؟
- چه زمانی برای کودکان داستان بخوانیم؟
- و بالاخره در دنیای دیجیتال چه نیازی به کتابهای چاپ شدهی سنتی داریم؟
این مقاله برای شماست. کمی پیرامون جوابهای احتمالی به سؤالات فوق با شما صحبت میکنیم. امیدواریم که این نوشته انگیزهای باشد تا این کار لذتبخش و پرفایده را برای کودکان آغاز کنید یا همچنان استوار بدان ادامه دهید.
هدف از بلندخوانی داستان همان است که در حرف زدن با کودک دنبال میکنیم. بعضی از دلایل آن میتواند شامل اطمیناندهی و ایجاد حس امنیت از کنار هم بودن، سرگرم شدن، ایجاد همبستگی و پیوند فرهنگی- عاطفی، دادن آگاهی، تحریک حس کنجکاوی، لذت بردن و نظایر آن باشد. ولی از اینها مهم تر دلایل زیر است:
- بلندخوانی پیوند دوست داشتنی میان کودک و نوشتارها برقرار میکند. هیچ کس در بدو تولد عاشق فوتبال یا خواندن نیست. این شوق به وسیلهی افرادی غیر از کودک در ذهن او کاشته میشود. والدین/ معلمان/ پدربزرگ و مادر بزرگهایی که برای کودک داستان میخوانند این دانه را در ذهن او میکارند و پیوندی را برقرار میکنند که نه تنها مخرب نیست بلکه ترغیب کننده و رضایت بخش نیز هست. این در حالی است که تکالیف و آزمونهای مدرسه چنین نیستند.
- بلندخوانی زمان تمرکز کودکان را برای شنیدن افزایش میدهد. جنبهی ناخوشیند زندگی امروزی پراکندگی آن است. معلمان همواره از کاهش زمان تمرکز کودکان شکایت دارند. فرهنگ امروزی توجه ما را میپراکند. در کشور ما دهها کانال تلویزیونی و دهها برابر آن کانالهای ماهوراهای و سایتهای اینترنیتی وجود دارد که تا ده سال پیش وجود نداشت. امروزه در برنامهها و فیلمها دائما با چرخش زاویهی دوربین روبرو هستیم. دو ثانیه از این زاویه، سه ثانیه از زاویهی بازتر و بعد چهار ثانیه از نزدیک و همین طور الی آخر. وقتی به طور روزانه با پدیدهی پراکندگی سروکار داریم توانایی تمرکز روی جزئیات را از دست میدهیم – چیزی که خلاف یادگیری است. ذهن کودکانی که جلوی تلویزیون مینشینند به زمانهای کوتاه و سرعتهای بالا و هیجانات متوالی عادت میکند و مهارت تمرکز و دقت برای مدت طولانی را از دست میدهد. حالا اگر برای نوجوانان و جوانان و حتی بزرگسالان فرهنگ پیامک (اس ام اس) را هم که اکثرا پاسخهای کوتاه و سریع میطلبد را اضافه کنیم نتیجه این میشود که محیطی مناسب برای رشد عدم تمرکز فراهم آورده ایم. تعداد دانشآموزان بیش فعال مدارس خود حاکی از وجود کودکانی است که قربانی این محیط شده اند. بلندخوانی برای کودک درست خلاف این وضعیت است و توجه کودک به صدا، تصویر و جزئیات و گوینده را تقویت میکند. بلندخوانی و سپس خواندن متنها بر محور لذت بخش بودن و علاقه داشتن، مهارت تمرکز را برای کودکان به ارمغان میآورد.
- بلندخوانی تعداد واژگان کودک را افزایش میدهد. میزان دشورای متن یک داستان خوب، سه برابر یک محاورهی معمولی با کودک است. با افزایش واژگان، درک شنیداری (کلماتی که میشنویم) افزایش مییابد که خود به درک خواندن و نوشتن (کلماتی که میخوانیم و مینویسیم) کمک میکند.
بلندخوانی همچنین موجب تقویت مهارت خواندن در دوران یادگیری کودک میشود و چون خواندن پایهی دروس دیگر است بنابراین روی پیشرفت تحصیلی کودک تأثیر مستقیم و بهسزایی دارد. خواندن امری اکتسابی است و کودک هرچه بیشتر بخواند، بهتر میخواند و هرچه بهتر بخواند، بهتر درک میکند. درک بهتر هنگام خواندن، یادگیری را برای کودک بامعنا میکند و «بامعنایی» به او قدرت تفکر بهتر و عمیقتر میدهد. بهتر خواندن که موجب درک بیشتر میشود رابطهی مستقیمی با قدرت استدلال کودک نیز دارد. خوب است بدانیم که آزمونهای ادارکی گوناگونی برای درک شنیداری و درک خواندن وجود دارد. (مانند آزمون پرلز)
- همواره درک شنیداری کودکان که از بدو تولد تقویت شده است از درک خواندن کودکان جلوتر است. تا زمانی که کودکان بتوانند در خواندن و درک مطالب خواندنی به اندازهی درک شنیدن مهارت پیدا کنند، شنیدهها را بهتر درک میکنند. شما باید ابتدا یک کلمه را شنیده باشید تا بتوانید آن را بیان کنید یا آن را بخوانید و بنویسید. اگر شما کلمهی «عظیم» را به طرزی بامعنا نشنیده باشید هنگامی که موقعیت خواندن و نوشتن آن پیش آید معنای آن را درک نخواهید کرد. در واقع یک نوع «گنجینهی لغات» در ذهن کودک وجود دارد و کار والدین در واقع پرکردن این گنجینه با کلمات هرچه بیشتر است تا به صورت کلام و سپس خواندن و نوشتن سرریز کند. کودکان چهار ساله در خانوادههای مرفه حدود 42 میلیون کلمه از بستگان خود میشنوند و کودکان خانوادههای فقیر حدود 13 میلیون کلمه . این اختلاف یعنی 32 میلیون کلمه خود معادل جلو بودن کودکان مرفه به اندازهی یک سال تحصیلی است. از طرفی کودکان ما حدود 900 ساعت در مدرسه و حدود 8000 ساعت در کنار خانواده هستند. بنابراین چه کسی بهتر از پدر و مادر میتواند با دلسوزی و مراقبت به تأمین مهارتهای زندگی کودک از جمله مهارت خواندن کمک کند.
- بلندخوانی از سنین کودکی برای کودکان حداقل کار و مفیدترین کار در عرصهی یاددهی – یادگیری به کودکان است. طبق آمارهای بین المللی کودکان حس حیرت و کنجکاوی خود را به خاطر حضور در مراکز آموزشی و روشهای آموزشی موجود و نوع برخورد با ایشان تا سن یازده سالگی از دست میدهند پس خوب است که از همین امروز اقدام کنیم. ولی تا چه زمانی باید این کار را ادامه دهیم؟
- سطح شنیداری و خواندن کودکان معمولا برابر نیست. این امر تا کلاس هشتم (سوم راهنمایی) ادامه دارد یعنی زمانی که سطح خواندن به سطح شنیدن برسد، البته آن هم برای آن دسته از کودکانی که روی مهارت خواندن نیز به اندازهی کافی تمرین کرده باشند. این بدان معناست که دانشآموزان کلاس اول میتوانند کتابهای دانشآموزان کلاس چهارم را بشنوند و بفهمند ولی خود قادر به خواندن آنها نیستند. و همین طور یک دانشآموز کلاس چهارم میتواند به داستانهای دانشآموز کلاس ششم (اول راهنمایی) گوش کند. حتی خواندن کتابهای فصل بندی شده که معمولاً بدون تصویرند یا تصاویر کمی دارند نیز برای این دسته از کودکان، دنیایی از کلمهها و ایدههای تازه را باز میکند و در عوض به آنها کمک میکند تا مطالب کتابهای درسی را بهتر بفهمند. کتابهایی که جملات ساده و کوتاه دارند برای آن نوشته میشوند که خوانندگان مبتدی- که معمولاً در کشور ما کلاس اولیها هستند- بتوانند به تنهایی آن را بخوانند ولی حقیقت مطلب آن است که آنها توانایی درک جملات بلندتر و واژگان غنی تر را نیز دارند و برای همین بزرگسالان باید در خواندن متنهای غنی تر به آنها کمک کنند تا بدین ترتیب حس ماجراجویی آنها ارضا شود.
- بلندخوانی گنیجینهی آن دسته از لغاتی را در کودک افزایش میدهد که در محاورات روزمره یافت نمیشوند. لغاتی که در گفتگوها نادرند ولی در یادگیری و آموزش به کار میروند و کلیدی اند. از این رو بلندخوانی بخصوص در سالهایی که کودک خود قادر به خواندن نیست موجب آشنایی کودک با کلمات جدید و بنابراین تسهیل امر خواندن در سالهای آیندهی وی خواهد شد. کودک این لغت را از طریق شنیدن آنچه برایش خوانده میشود در حافظهی خود نگاه میدارد و سعی میکند آنها را در گفتار خویش به کار گیرد تا بعدها آنها را در خواندن و نوشتن نیز به کار ببرد.
- وقتی میخواهید برای بچهها بلندخوانی کنید به گروههای سنی مندرج در کتاب توجه ننمایید چون کودکان قدرت درک شنیداری بالاتری دارند، مانند وقتی که با ایشان سخن میگویید ولی اگر کودک خودش بخواهد کتاب بخواند باید در سطح سواد علمی او کتاب را تعیین کنید و توجه به گروه سنی مفید خواهد بود. همواره علاقه و مدت زمان تمرکز کودکان را هنگام بلندخوانی برای آنها مورد توجه قرار دهید. شما باید بر اساس شناختی که از کودک دارید و توجه به تفاوت سطح شنیداری و خواندن کودک، برای او کتاب بخوانید یا کتاب بخرید، این انتخاب با شماست. گاهی میشود برای یک کودک پیش دبستان از گروه ب و ج هم کتاب خواند. این انتخابها بستگی به گنجینهی لغات کودک نیز دارد.
- در آغاز دورهی خواندن (که در برخی کشورها از چهار سالگی نیز شروع میشود) کودک نمیتواند متنهایی را با کلمات غیر مصطلح یا اصطلاحاً نادر بخواند. اگر در دوران کودکی آن کلمات را به کمک بلندخوانی والدین یا اطرافیانش شنیده باشد و بیان کرده باشد برای امر خواندن آنها آمادگی بیشتری دارد. کودکان به طور طبیعی در روند رشد خود ابتدا کلمات را میشنوند سپس آنها را بیان میکنند و بالاخره آنها را میخوانند و دست آخر میتوانند آنها را در نوشتههایشان به کار ببرند. حتی کودکانی که تازه شروع به خواندن میکنند نیز نمیتوانند فقط با خواندن کتابهایی که میتوانند بخوانند روحیهی ماجراجویی و حس کنجکاوی خود را ارضا کنند. آنها برای جبران این کمبود به آنچه دیگران برایش تعریف میکنند یا میخوانند عشق میورزند. به همین دلیل وجود انگیزه و علاقهی کودک به امر بلندخوانی همواره مهیاست و این امر برایش تحمیلی نیست. چون او قادر به درک کلماتی است که خود قادر به خواندن آنها نیست. بنابراین بلندخوانی برای کودکان در سالهای اول دورهی ابتدایی بیش از دوران پیش از دبستان که کودک میداند نمیتواند بخواند مطرح است.
- انسان اساساً لذتطلب است و بارها و بارها کارهایی را که دوست دارد انجام میدهد. اگر میخواهیم مطمئن شویم که کودکان در آینده به کتابخوانی روی میآورند، باید مطمئن شویم که خواندن را دوست دارند. کودکان چون از شنیدن داستان لذت میبرند ما میتوانیم با اتکا به خصوصیت لذت جویی در آنان پیوند و انس آنان را با کتاب محکم کنیم.
- بلندخوانی عامل تحریک کننده و انگیزه دهنده برای خواندن کودک است. علاقه به خواندن و میل به دانستن را در کودک افزایش میدهد. هر بلندخوانی مانند یک تبلیغ رسانهای برای کتابخوانی است. امید است با لذت بخش کردن زمانهای بلندخوانی برای کودک جمع امتیازات خواندن و خواندنیها در دوران رشد کودک از امتیاز سایر جاذبههای اطراف وی مانند تلویزیون و بازیهای رایانهای پیشی گیرد و کودک در این زمینه به خودجوشی و خودکفایی برسد.
- از آنجا که محور دروس ادبیات در مدارس چگونه خواندن و نوشتن است، از میل به خواندن در این درس غفلت شده است. حال آنکه مهارت خواندن و درک خواندن با تمرین به دست میآید و نه با آگاهی از اصول خواندن. حلقهی مفقوده در مدارس ما به ویژه در دورهی ابتدایی عدم توجه کافی به تنوع انگیزه در کودکان و رعایت تفاوت ذائقهها و گوناگونی منابع ادبی اعم از داستانی، علمی تخیلی، طنز، افسانههای تمثیلی، افسانههای کهن، داستانهای ماجراجویانه، داستانهای فکری و فلسفی، نمایشنامه، داستان پریان، فانتزی و … است. در کشورهایی مانند کانادا و آمریکا و انگلستان به گفتهی کتاب هفته (نشریه وزارت ارشاد اسلامی) میلیونها کتاب از طرف نظام آموزشی برای ترغیب کودکان به خواندن به آنها داده میشود تا در درس ادبیات مورد استفاده قرار گیرد. در متروی شهر تورنتوی کانادا از هر ده نفر حداقل هشت نفر به صورت ایستاده یا نشسته در حال خواندن هستند و این صحنه برای ما ایرانیان بسیار قابل تأمل است. باید دانههای خواندن را در زمان کودکی بکاریم.
- وقتی به سالهایی که برای کودکان خود کتاب خواندهاید برگردید متوجه میشوید که به همان اندازه که شما به آنها چیزی دادهاید آنها نیز به شما چیزی هدیه کرده اند. این کار باعث میشود هرشب زمان پرباری را با آنها سپری کنید و همین کار آغازگر گفتگویی میان شما و آنها میشود و تعلقات فرهنگی و عاطفی میان شما محکم میگردد. گاهی کتابهایی را برایشان میخوانید که خودتان در کودکی از آن بی بهره بودهاید و گاهی کتابی را میخوانید که خود بسیار دوست داشتهاید. در هر مورد بازگشت به دوران کودکی خود، به شما کمک میکند که پدر و مادر بهتری شوید. اگر کسی شما را از این کار منع کند حتماً برای هیچ کودکی کتاب نخوانده است. ولی تجربه نشان داده است که هرکس این کار را انجام دهد بار دیگر کودکی خود را مرور کرده است.
- دسترسی به فهرست کتابهای خوب برای کودکان همواره امکانپذیر است. مسئولان کتابخانهها در مدارس و مراکز فرهنگی شهرداری یا کانون پرورش و به ویژه معلمان از این کتابها باخبرند. ناشران کتابهای کودک و نوجوان نیز همواره بروشورهایی را در این زمینه منتشر میکنند یا در اینترنت قرار میدهند. شما خود نیز با مرور سریع کتابها در کتاب فروشیهای کودک و با شناختی که از کودک خود دارید زود به این امر پی خواهید برد. اگر هم مایل نیستید کتابها را خریداری کنید همیشه کتابخانهها در خدمت شما هستند. بسیاری از بستگان نیز بعد از بزرگ شدن کودکان خود نمیدانند با کتابهایشان چه کنند. خوب است رسم بخشیدن یا امانت دادن کتاب میان بستگان و دوستان و همکلاسیها معمول شود و این باعث چرخش کتابهای موفق و مورد علاقهی کودکان نیز خواهد بود. این روزها خبر از رسم خوب «جا گذاشتن کتاب» در اتوبوس و مترو و مراکز پرجمعیت مانند صندلی پارکها نیز به گوش میرسد. میتوانید کتابهای مازاد خود را به کتابخانهها،مدارس، مطب پزشکان کودک و دفتر پارکها هدیه کنید. خوب است کتاب بچرخد تا این که در یک جا بماند.
- لازم نیست نگران زمان بلندخوانی باشید و خیلی وسواس به خرج دهید. اگر کتاب در خانه باشد وقت خواندنش پیدا میشود. گاهی ممکن است قطعهای را از روزنامه یا مجله یا متنی را که از طریق ایمیل دریافت کردهاید، در سر میز صبحانه برای اعضای خانواده بلند بخوانید. هروقت احساس کردید ممکن است کلمهای یا ماجرایی کودک شما را ناراحت کند یا او پیام اشتباه دریافت کند، از خواندن آن قسمت خودداری کنید. مطمئناً همین کار را دلتان میخواست با بعضی قسمتهای فیلمها انجام دهید، این طور نیست؟
- بعضیها فکر میکنند آینده در دست دنیای دیجیتال است و دوران کتاب به پایان رسیده است. خوب است به این حقیقت اشاره کنیم که کتابهای هزار سال پیش را هم اکنون میتوان خواند بدون این که احتیاج به باتری یا برق یا نرم افزار مناسب باشد. ولی خود شاهد بوده ایم که دیگر نمیتوانیم نوارهای ویدئویی وVHS ، فیلمهای 8 میلیمتری و مشابه آن را ببینیم. اصلا منازل جایی برای آن دستگاههای بزرگ ندارند و در ضمن فایلهای word 95 را دیگر نمیتوانیم باز کنیم. مقالات، مجلات و اطلاعاتی را که امروز در دسترس شماست معلوم نیست در چند دهه بعد چه میشود. خودتان با سی دیهایی که دیگر خوانده نمیشود و دی وی دیهایی که دیگر باز نمیشوند روبرو هستید ولی یک کتاب را هرچند کهنه و رنگ و رو رفته میشود به راحتی و با احساس قدرشناسی باز کرد و مشغول شد. خواندن کتابهای الکترونیکی چشم را بسیار خسته میکند و این به خاطر سطح نورانی کامپیوتر است. علاوه بر این وضوح کلمات نیز در مانتیور کمتر است تا در چاپ. انعکاس نور آفتاب در گوشیهای موبایل نیز خواندن را مشکل میکند. دوران کتاب ممکن است کمرنگ شود و رقبا گاهی میدان را بگیرند ولی هنوز به پایان نرسیده است آن هم برای کودکان و کتابهای مصور و یا حداقل هنوز در ایران.
2. بایدهای بلندخوانی
- هرچه زودتر بلندخوانی را برای کودک خود آغاز کنید. وقتی کودکان کوچکترند بهتر و آسانتر این کار انجام میشود.
- برای خردسالان مهم نیست که کتاب دارای تکرار و وزن باشد وقتی بزرگتر شدند کتابهای دارای وزن و قابل پیش بینی را اضافه کنید.
- هنگام خواندن کتابهایی که قسمتهای قابل پیش بینی دارند گاهی در قسمتهای کلیدی صبر کنید و اجازه دهید کودک کلمات را بگوید.
- هر وقت شما و کودکان (فرزندان/ دانشآموزان) وقت دارید باهم بخوانید و منتظر زمان معین نمانید.
- سعی کنید حداقل یک زمان مشخص را برای داستان در طول روز کنار در نظر بگیرید.
- به خاطر داشته باشید که هنر گوش کردن یک مهارت اکتسابی است که باید آموخته شود و به تدریج رشد نماید- یک شبه اتفاق نمیافتد.
- با کتابهای تصویری شروع کنید، کتابهایی که فقط چند خط در هر صفحه دارند و کم کم به سمت کتابهای پر حجم و با تصاویر کمتر و در نهایت به سوی کتابهای فصل بندی شده بروید.
- به تنوع و تغییر حجم و موضوع مطالب خواندنی از داستانی گرفته تا غیر داستانی توجه کنید.
- برای درگیر کردن کودکان خردسال از آنها بخواهید در زمان لازم برای شما کتاب را ورق بزنند.
- همیشه قبل از خواندن متن، عنوان کتاب، نام نویسنده، نام تصویرگر و نام مترجم کتاب و حتی نام ناشر را برای کودک بخوانید.
- اگر برای اولین بار کتابی را میخوانید، راجع به تصویر روی جلد بحث کنید، برای مثال، “فکر میکنی این کتاب دربارهی چیه؟”
- در حین خواندن برای مشارکت بیشتر مخاطب گاهی بپرسید، “فکر میکنی بعدش چی میشه؟”
- کتابهای تصویری را به راحتی میتوان برای طیفی از کودکان در خانواده خواند هرچند که اختلاف سنی آنها زیاد باشد. داستانهای بلند در این مورد استثنا هستند. چنانچه بیش از دو سال اختلاف سن ( و بالطبع تفاوت اجتماعی و عاطفی) میان کودکان وجود دارد، هر کودک در صورتی بهره مند خواهد شد که برایش جداگانه بخوانید. این کار نیروی بیشتری از طرف والدین میطلبد و به نتایجش میارزد.
- تا زمانی که قدرت تخیل و مدت تمرکز کودک به حد لازم نرسیده است از خواندن متنهای طولانی خودداری کنید. هیچ اشکالی ندارد که متنها را کوتاه کنید یا به طور کلی حذف نمایید. وقتی متنها را از قبل خوانده باشید میتوانید چنین قسمتهایی را شناسایی کنید و آنها را با مداد در حاشیهی کتاب علامت بگذارید. چارلز دیکنز اغلب وقتی در مجامع عمومی میخواند چنین ترفندی را به کار میبرد.
- چنانچه فصول کتاب طولانی است و شما زمان کافی ندارید که هر روز یک فصل کامل را بخوانید یک قسمت حساس یا تعلیق را برای توقف انتخاب کنید. اگر شنوندگان خود را تشنه رها کنید، آنها برای نوبت بعدی خواندن بیشتر لحظه شماری میکنند.
- ابتدا اجازه دهید در طی چند دقیقه شنوندگان شما در جای خود مستقر شوند و وضعیت ذهن و بدن خود را برای این کار آماده کنند. اگر داستان بلند میخوانید با این سؤال شروع کنید: “دیروز کجا بودیم؟”. روحیه، عامل مهمی در گوش دادن است. جملات “حالا بس کنید و آرام بگیرید.” “درست بنشینید و توجه کنید” لزوماً روحیهی پذیرایی را ایجاد نمیکند.
- اگر کتاب تصویری میخوانید مطمئن شوید کودکان میتوانند تصاویر را به راحتی ببینند. اگر در مدرسه هستید، بچهها را به صورت نیمدایره جلوی خود بنشانید. خودتان در جای مرتفع تری قرار بگیرید که بچههای عقبی بتوانند کتاب و شما را از بالای سر دیگران ببینند.
- اگر داستان بلند میخوانید، خودتان و بچهها طوری بنشینید که راحت باشید. برای خواندن جلوی یک پنجرهی پرنور نایستید چون نور پشت سر شما چشم شنوندگان را میزند.
- به خاطر داشته باشید که همه از کتابهای تصویری لذت میبرند حتی نوجوانان و جوانان.
- چه در خانه و چه در مدرسه حتماً بعد از خواندن داستان وقت برای بحث و گفتگو بگذارید. افکار، امیدها، ترسها و اکتشافات به وسیلهی کتاب تحریک میشوند. به آنها اجازهی ظهور بدهید و به کودکان اجازه دهید تا از طریق بیان شفاهی، نوشتاری یا هنری ( چنانچه ذوق آن را دارند) واکنش نشان دهند. گفتگوها را به آزمون تبدیل نکنید یا بچهها را وادار نکنید که داستان را تفسیر یا معنی کنند.
- همه قادرند بلندخوانی کنند اما اجرای موفقیت آمیز و راحت آن با تمرین به دست میآید.
- از حالتهای گوناگون لحن و چهره هنگام خواندن استفاده کنید. در صورت امکان تُن صدای خود را متناسب با گفتگوها تغییر دهید. سرعت خواندن را با متناسب با محتوای داستان کم و زیاد کنید. در قسمتهای حساس و بلاتکلیف شمرده و آهسته تر بخوانید.
- اشتباه عمومی در بلندخوانی – چه برای کودک هفت ساله بخوانید و چه برای آدم چهل ساله- آن است که تند بخوانید. برای کودک آن قدر شمرده بخوانید که بتواند تصاویر ذهنی خویش را از آنچه میشنود بسازد. برای کودکان آن قدر شمرده بخوانید تا بتوانند بدون عجله تصاویر کتاب را دنبال کنند. تند خواندن به خواننده مهلت نمیدهد از لحن و تن صدای مناسب هنگام خواندن استفاده کند.
- قبلاً خودتان کتاب را بخوانید. با این کار میتوانید تصمیم بگیرید که کجاها را تند کنید، کجاها را حذف یا با شرح و تفصیل بخوانید.
- نویسنده را نیز به همراه کتاب زنده کنید. به کمک نام نویسنده در جستجوگر گوگل، سایت و تصویر او را بیابید و همیشه اطلاعات مربوط به نویسنده را در پشت جلد یا آخرین صفحهی کتاب بخوانید. یا قبل از خواندن یا حین خواندن شرح حالی از نویسنده را برای مخاطب خود بازگو نمایید. این کار به مخاطبان یادآوری میکند که کتابها به وسیلهی آدمها نوشته میشوند و نه ماشینها.
- هر جا که ممکن بود به کتاب بعد سوم بدهید، مثلا اگر داستان راجع به شب یلدا و تنقلات مخصوص آن شب است حتماً یک کاسه انار یا آجیل شیرین جلوی دست بگذارید.
- از اقوام، دوستان (کادر مدرسه، اولیا داوطلب) بخواهید که داستانهایی را با صدای خود برای کودکان ضبط کنند تا شما برای دانشآموزان کلاس پخش کنید.
- برای کودکانی که سواد خواندن ندارند یا بیش فعال اند معمولاً بسیار سخت است که فقط بنشینند و گوش دهند. وجود کاغذ، مدادشمعی و مداد رنگی هنگام گوش کردن باعث مشغولیت دستانشان میشود درست مانند بزرگسالانی که هنگام گوش کردن یا حرف زدن با تلفن خط خطی میکنند.
- پدران در امر بلندخوانی برای فرزندان خویش باید بیشتر همت بخرج دهند چون معلمان مدارس ابتدایی معمولا خانم هستند و کودکان به طور ناخودآگاه کار مدرسه و خواندن را به بانوان مرتبط میکند. از طرفی پدران بیشتر دنبال بازی فوتبال و مانند آن هستند تا این که با فرزندان خود به کتابخانه بروند. بی خود نیست که رتبهی تحصیلی پسران در طول دههای اخیر نسبت به دختران رو به کاهش است. درگیری پدران با کتاب و کتابخوانی در بالا بردن مقام کتاب در راستای ورزش در ذهن پسران بسیار مؤثر خواهد بود.
- وقتی بچهها دلشان میخواهد برای شما کتاب بخوانند بهتر است کتاب هرچه میتواند ساده باشد تا مشکل، مثل دوچرخهی کودکی که برای شروع دوچرخه سواری بهتر است کوچک باشد تا بزرگ.
3. نبایدهای بلندخوانی
- داستانی را انتخاب نکنید که خودتان از خواندن آن لذت نمیبرید. بی علاقگی شما هنگام خواندن آشکار میشود و با هدف شما (ترغیب خواندن) مغایر است.
- وقتی متوجه میشوید کتاب انتخابی شما مناسب نبوده است به خواندن ادامه ندهید. به اشتباه خود اذعان کنید و کتاب دیگری را برگزینید. البته مطمئن شوید به کتاب فرصت کافی برای شکوفایی و نمود دادهاید چون ماجرای بعضی داستانهای بلند کمی کندتر از سایر داستانها شروع میشوند. این قضیه راجع به فیلمها هم صادق است. گاهی فیلم شما را از صحنهی اول جذب میکند و گاهی بعد از مدتی این کار صورت میگیرد.
- احساس معلمی را نداشته باشید که انگار همهی چیزها بایست با محتوای کتابهای درسی پیوند داشته باشد. طیف وسیع ادبیات کودکان را با محدودهی تنگ برنامهی درسی ادبیات محصور نکنید. آیا شما دوست دارید تمام کارهای روزانه تان را به محتوای فقط یک سخن گره بزنید در حالی که سخنان دیگری نیز وجود دارد. هدف ما این است که از کودک خوانندهی مادالعمر بسازیم و نه فقط یک خوانندهی در زمان مدرسه. این هدف هرگز میسر نمیشود چنانچه دانشآموز فکر کند خواندن همیشه با درس و کارهای شاق پیوند خورده است.
- شنوندهی خود را تحت فشار قرار ندهید. سطح رشد عقلانی، اجتماعی و عاطفی مخاطب خود را هنگام بلندخوانی در نظر بگیرید. هرگز بالاتر از سطح عاطفی/ هیجانی کودک برایش نخوانید.
- کتابی را انتخاب نکنید که بچهها قبلاً فیلم آن را در تلویزیون یا سینما یا ویدئو دیده اند. وقتی که ماجرای یک داستان معلوم است بیشتر انگیزهی کودک از میان میرود. ولی شما همیشه میتوانید اول داستان را بخوانید و بعد فیلم ویدئویی آن را تماشا کنید. به این ترتیب کودکان میتوانند بفهمند که نوشتهها چه قابلیتهایی را برای پردازش دارند که فیلمها ندارد. برای مثال میشود بحث کرد: “چه قسمتهایی در فیلم نبود؟ چرا؟ اگر قرار بود تمام ماجرای کتاب را به صورت فیلم در میآوردیم، فیلم ما چقدر طول میکشید؟”
- در انتخاب داستانهای بلند برای بلندخوانی از کتابهایی که حجم بالایی از گفتگو (دیالوگ سنگین) را دارند اجتناب کنید؛ این نوع کتابهای برای خواندن و شنیدن دشوارند. تمام علائم نوشتاری مانند پیشروی پارا گراف/ بند، گیومهها، پرانتزها و زیرنویسها برای تسهیل در صامت خوانی است چرا که خواننده قادر به دیدن آنهاست و میتواند بفهمد که شخص جدیدی صحبت میکند ولی شنونده از درک چنین علائمی عاجز است بخصوص اگر نویسنده از آوردن نام گوینده، مانند «خانم ماری گفت» در متن خودداری کرده باشد آنگاه شنونده اصلاً متوجه نمیشود که چه کسی حرف زده است.
- گول جوایز ادبی نامبرده روی کتابها را نخورید. صرف جایزه گرفتن یک کتاب، ضمانت کافی برای موفقیت آن کتاب در بلندخوانی نیست. بیشتر مواقع این جوایز به خاطر کیفیت نگارش یا تصویر اعطا میشوند و نه به خاطر کیفیت آن در بلندخوانی.
- اگر وقت کافی برای به پایان رساندن داستان را ندارید از خواندن صرف نظر کنید. اگر قرار باشد بعد از یکی دو صفحه خواندن را قطع کنید همان بهتر که اصلاً شروع نکنید زیرا این امر به جای ایجاد انگیزه در واقع کسالت به همراه میآورد و ذوق کودک را در علاقه به کتابخوانی از میان میبرد.
- هنگام خواندن خیلی هم راحت نباشید. حالت لمیده و قوز کرده به احتمال زیاد خواب آلودگی به همراه میآورد. لم دادن پیام فوری به قلب میرساند که آرام بتپد. وقتی خون کمتری به گردش درآید اکسیژن کمتری به مغز میرسد و حالت رخوت و سستی به انسان دست میدهد. این حالت برای همه فراهم نمیشود ولی برای اکثریت چنین است. سعی کنید پاهایتان را روی زمین نگاه دارید.
- با سؤالاتی که بچهها هنگام خواندن میپرسند خودتان را ناراحت نکنید بخصوص اگر کودکان خردسال باشند. اگر هدف از سؤال کردن به تعویق انداختن زمان خواب یا عدم تمرکز و شیطنت نیست با حوصله به آن پاسخ دهید. خواندن که محدودیت زمانی ندارد ولی کنجکاوی کودکان زمان مشخص و محدودی دارد. کنجکاوی کودکان را با جوابهای با حوصله تقویت کنید و سپس خواندن را از سر بگیرید. البته سؤالهای کلاسی متفاوت اند و بهتر است در پایان کار بدانها پرداخته شود. با وجود بیست شاگرد سر کلاس که هر کدام سؤالی مطرح کنند هیچ وقت نمیتوانید داستان را به پایان برسانید.
- تفسیر داستان را به شنوندهی خود تحمیل نکنید. یک داستان میتواند به تنهایی لذت بخش باشد و لزوماً هیچ دلیلی هم نمیخواهد و تازه شما حرفهای دیگری برای زدن با کودک دارید تا بیان تفسیر خود از کتاب. بیشتر تأثیر ادبیات وقتی مشاهده میشود که کودکان بتوانند بعد از بلندخوانی امکان بحث و گفتگو پیرامون آن را داشته باشند.
- سعی نکنید با فیلمها و تلویزیون رقابت کنید، برای مثال بگویید، “کدام یک را میخواهی داستان یا تلویزیون؟” چون آنها معمولا تلویزیون را انتخاب میکنند. این درست مثل آن است که به یک بچهی نه ساله بگویید، “چی میل داری؟ سیزیجات پخته یا یک بستنی قیفی؟” چون شما بزرگسال هستید این تصمیم گیری با شماست. “تلویزیون سر ساعت هشت و نیم قطع میشود، اگر قبل از خواب داستان خواستی که خوب است و گرنه باید از تلویزیون خبری نیست و موقع خواب است.” اجازه ندهید که کتابها مسئول جدایی کودکان از تلویزیون باشند. هرچند تحقیقات محدودیت استفاده از بازیهای رایانهای و تلویزیون را در عملکرد بهتر دانشآموزان مورد تأیید قرار میدهند.
4. چگونه درهای گفتگو را به روی فرزندانمان باز کنیم؟
یکی از اهداف مهم داستانهای فکری/ فلسفی کمک کردن به پرورش مهارت تخیل کودکان است. داستان فلسفی این امکان را به کودکان میدهد که میان درونمایههای فلسفی داستان و زندگی روزمرهی خود پیوند بزنند و این ارتباط را شناسایی کنند. از این رو بعضی معتقدند کتابهای تصویری، چون فقط فضای داستان خود را تفسیر میکنند، مانع از این میشوند که برقراری این ارتباط و پیوند با زندگی روزمره بهآسانی انجام شود.
در واقع، گوش کردن به داستان بدون نگاه کردن به تصویر (عکس کتاب، تلویزیون و مانیتور) فکر کودک را بهتر به حرکت درمیآورد، چون قوه تخیل کودک در گیر تجسم کلماتی میشود که در ذهنش میپروراند. به همین دلیل، نقش بزرگسالان اعم از والدین و مربیان آن است که برای کودکان خردسالی که با کتابهای تصویری ارتباط بهتری برقرار میکنند، امر پیوند داستان با زندگی روزمره را جهت معنا بخشیدن به داستان و درک آن و نوع کاربردهای مفاهیم آن در زندگی روزمره تسهیل کنند.
از این رو بعضی معتقدند کتابهای تصویری، چون فقط فضای داستان خود را تفسیر می کنند، مانع از این می شوند که برقراری این ارتباط و پیوند با زندگی روزمره بهآسانی انجام شود. گوش کردن به داستان بدون نگاه کردن به تصویر (عکس کتاب، تلویزیون و مانیتور) فکر کودک را بهتر به حرکت درمی آورد چون قوه تخیل کودک در گیر تجسم کلماتی می شود که در ذهنش می پروراند. به همین دلیل نقش بزرگسالان اعم از والدین و مربیان آن است که برای کودکان خردسالی که با کتابهای تصویری ارتباط بهتری برقرار می کنند، امر پیوند داستان با زندگی روزمره را جهت معنا بخشیدن به داستان و درک آن و نوع کاربردهای مفاهیم آن در زندگی روزمره تسهیل کنند.
این کار از طریق گفتگو و سر صحبت را با کودک باز کردن امکانپذیر میشود. گفتگو امری دو سویه است و برای محقق شدن آن شنونده بودن کافی نیست بلکه باید ذهن خویش را برای ورود گفتهها باز کرد. برای همین فعل «باز کردن» را برای دیالوگ به کار میبرند open dialogue. این امر باید کاملاً ارادی و آگاهانه و با اشتیاق انجام شود و در غیر این صورت تأثیرات مثبت خود را به دنبال نخواهد داشت.
درک معانی فلسفی اعم از مسائل اخلاقی، متافیزیکی یا منطقی در داستان از سوی کودک در گروی گفتگو با اوست. ولی این کار نباید به مدل سنتی – فقط با موعظهی یک طرفه از سوی بزرگسال- پیش برود بلکه باید دوسویه باشد و امکان تفکر و بحث را برای هر دو طرف و بهویژه کودک باز بگذارد.
برای فرزندانتان (دوره ی پیش دبستانی) از هم اینک هر روز/ هر دو روز یکبار داستانی را از روی کتاب بخوانید. (برای رفع مشکلات یادگیری کودکان مانند بیش فعالی و سندروم داون این عدد را بعضی والدین به 11 کتاب در روز رساندهاند و نتایج قابل قبولی گرفتهاند).
- قبل از هر چیز خودتان کتاب را بخوانید و اگر کتاب را دوست داشتید آنگاه آن را برای کودک بخوانید. زمان انجام این کار را طوری انتخاب کنید که شما میل به خواندن و کودک میل به گوش کردن داشته باشد.
- کتاب را طوری در دست بگیرید که او بتواند در صورت تمایل، صفحات کتاب را ببیند و همراه با شما سطرهای کتاب را دنبال کند.
- عنوان کتاب و نام نویسنده و نام تصویرگر و نام مترجم و نام انتشارات را برای کودک بخوانید.
- در صورت امکان زندگی نویسنده را برای کودک تعریف کنید. از طریق گوگل کودک را با چهره ی نویسنده و تصویرگر آشنا کنید.
- بعد از هر صفحه مکث کنید و اگر کودک چیزی نگفت یا سؤالی نکرد از او بپرسید:
- چه چیزی برایت جالب بود؟
- کجا را دوست داشتی؟
- کجا را دوست نداشتی؟
- کجا را موافق بودی؟
- کجا را موافق نبودی؟
- سؤالی داری؟
چنانچه کودک واکنشی از خود نشان داد، چه به صورت جمله و چه به صورت سؤال، اینک نوبت شماست که نقش خود را بازی کنید. شما باید از قبل بدانید و تمرین کنید که به چه هدفی میخواهید با کودک وارد گفتگو شوید. صرف پاسخگویی به سؤالات کودکان توسط بزرگترها بدون آنکه آنها را به تفکر وادار نماییم یا آنها را در مورد دانستهها و ایدههای کنونیشان به چالش بکشانیم، آنها را از تفكر باز میدارد.
ریشهی بعضی از سؤالهای کودکان هنگام خواندن متن
- ندانستن واژه: که در این حالت اکثراً کودک مفهوم آن واژه را میداند ولی آن واژه را نمیشناسد. مثلا مفهوم عدالت، انصاف، مساوات، نیرو، ذوب … را تجربه کرده است و درک میکند ولی با این واژه آشنا نیست.
- گاهی نیز کودک واژه را نمیشناسد و معنا و مفهوم آن را نیز نمیداند که به عدم درک متن منجر میشود، مانند وزغ، کوآلا، شوالیه و مانند آن.
پس باید ابتدا بفهمیم با کدامیک از این دو حالت مواجه هستیم.
پس ابتدا باید بفهمیم با کدامیک از این دو حالت مواجه هستیم. پس سعی کنید آن کلمه را پیدا کنید. سپس راه درست برخورد با آن را در پیش بگیرید. اگر کودک مفهوم و واژه را نمیداند آنگاه میتوانیم بنابه نوع واژه که ملموس است با انتزاعی، با استفاده از بیان یک تجربه، به کارگیری دانشنامه تصویری، لغتنامه و … آن واژه را به فرزندانمان تفهیم کنیم. نمونههایی از سؤالهای کودکان در خصوص موضوعات زبانی را از کانال کودکان اندیشه در تلگرام[1] در اینجا آوردهایم:
کودک: داماد دریایی داریم؟ من: نه. کودک: پس چرا عروس دریایی داریم؟ (ماهان، 4 ساله) پای کودک خواب رفته است. کودک: چرا پام یه جوری می شه؟ من: چطوری می شه؟ کودک: یه برقایی تو پام می زنه. (حانیه 4ساله) کودک: دقیقه یعنی چی؟ من: می دونی ساعت یعنی چی؟ کودک: یعنی اون چیزی که از توش می بینیم ساعت چند است. (علی چهار سال و نیم) کودک: فداکاری یعنی چه؟ (علی چهار سال و نیم) بعد از تماشای کارتون شاهنامه. کودک: حیله یعنی چی؟ من: یعنی فریب یعنی گول زدن. چند لحظه بعد. کودک: نیرنگ یعنی دروغ؟ من: کلک زدن و گول زدن. کودک: پس گول زدن هر دو تا معنی رو می ده؟ یعنی اون آدمه دوبار گفت گول زدن؟ خب چرا دوبار گفت؟ یه بار می گفت بس بود. (علی چهار سال و نیم) کودک: ساعت چند، اول شبه؟ من: حدود شش و هفت. کودک: ساعت چند نصف شبه؟ من: دوازده و یک. کودک: آخر شب چی؟ من: ساعت ده و یازده. کودک: نخیرم، نصف شب قبل از آخر شبه. ببین اول، بعدش وسط است بعدش آخره . مگه نه؟ (یحیی 8ساله) کودک: “نظام” یعنی چی؟ (علی چهار سال و نیم) کودک: “چیز” چیه؟ (حانیه) کودک: هیچی چیه؟ (علی یا حانیه) کودک: مورد علاقه یعنی چی؟ (پرهام دو سال و نیمه) |
در مورد سؤالهایی که پاسخ کوتاه و فوری لازم دارند، مانند معنای یک کلمه یا سؤالاتی از این دست که خودتان هم چیزی نمیدانید، استفاده از اینترنت بسیار سریع و مؤثر است. اما اگر به پاسخ جامعتر و کاملتری نیاز داشته باشیم، دایرهالمعارفهای آنلاین یا جستجوگر گوگل (آنلاین و سرچ گوگل تصویر images ، فیلم videos و کل اطلاعات اعم از متن و غیرمتن all) خیلی بهتر خواهد بود. این موضوع میتواند وسیلهای برای مطالعه بیشتر باشد.
حال اگر کودک سؤال کرد و سؤالش از معنای کلمه نبود (مامان چرا آدمها دروغ می گویند؟)، آنگاه شما باید با کودک وارد گفتگو شوید و در جواب بپرسید:
- از کجا (چطور / چرا) این سؤال برای تو ایجاد شد؟
- چی شد که این سؤال برای تو مطرح شد؟
- چرا چنین سؤالی میپرسی؟
- چرا این سؤال برات مهم است؟
انگیزه (دلیل) و علت سؤال و به عبارت دیگر، این که چرا این سؤال در ذهنش نقش بسته است گاهی مهمتر از پاسخی است که شما به او میدهید. شنیدن انگیزه و علت سؤال بهتر می تواند به شما در راهنمایی به کودک برای یافتن پاسخ کمک کند و او را حل کننده مسئله تربیت می کند تا این که فقط سؤالکننده باشد و شما به مقام پاسخدهنده محض تنزل پیدا کنید.
کودکان از شنیدن دانستهها و باورهای ما به ستوه آمدهاند و این را در سنین گوناگون از خود بروز میدهند. ولی اگر بتوانند همواره نظر خود را مطرح کنند روحیهی سازگارتری پیدا میکنند و هردو بهتر میتوانیم باهم ارتباط برقرار کنیم یا به اصطلاح جدید «درهای گفتگو را به روی هم باز کنیم». به این دلیل، بعد از شنیدن پاسخ کودک در مورد چرایی سؤال، از او بخواهید افکار خود، طرز تفکر خود و پیشفرضها و نتایج فکری خود را در مورد سؤالش برای شما بازگو کند. از او بپرسید:
- “خب حالا خودت در این مورد این سؤال چه فکر می کنی/ چه جوابی داری؟”
اگر این نظر دادن با دلیل و استدلال توأم گردد آنگاه قوهی ادراک ایشان بالا میرود و کم کم خود اهل فکر و خود جویندهی سؤالها و یابندهی پاسخها میشوند. این همان کودکی است که در قرن اخیر به پرورش آن همت گذاشتهاند تا بتواند برای ماندن و زیستن و ساختن تاب و توان داشته باشد. از این رو وقتی کودک جواب خود را بیان کرد، از او بپرسید:
- میشه بیشتر بگی؟
- میشه بگی چرا؟
- بنابراین… [سوال را تکرار کنید]؟
- میشه مثال بزنی؟
- منظورت چطوره؟
- چطور تونستی با خودت مخالفت کنی؟
- حتی اگر کودک سکوت کند خوب است، زیرا به این ترتیب هستهی حیرت در سؤال را به او هدیه دادهایم. اگر در آخر، نظر شما را خواست، اینجا نقطه شروع گفتگو خواهد بود.
والدین و مربیان گرامی در بلندخوانی برای کودکان خود موفق باشید.
[1] https://telegram.me/ChildrenOfIdea