داستان‌های فكری 2 با 89 فعالیت

مردمی که با چشم، گوش، بینی، و دهانهایشان خداحافظی کردند

1) طلاب حوزه علمیه قم که به تهران آمدند- 1390

1- چرا این مردم فکر خود را مقدم (پرچم) نکردند؟ نورانی
2- چرا بدون رهبر حرکت کردند؟ حسینی
3- چرا ترسی را که نسبت به خودشان داشتند نسبت به اعضایشان نداشتند؟ آقاجانی
4- چگونه میتوان بدون حواس‌ می‌شود کاری را خوب انجام داد؟ فقط براساس شناخت ظاهری-نورانی
5- چرا یک فرد برای آگاهی واسطه‌ می‌فرستد؟ ثقفی
6- اگر مجبور به استفاده از واسطه شدیم، چه راهکاری ما را به دریافت حقیقت نزدیک‌ می‌کند؟ ثقفی
7- چرا ما از چیزهای که ابهام داریم، ترس داریم؟ مهدوی
8- آیا چیزی را که تجربه نکرده ایم، حق ترسیدن از آن داریم؟ نورانی
9- چرا ما فکر‌ می‌کنیم وضعیت موجود، وضعیت ایده آل است؟ (مهدوی- علی
10- چگونه به معلومات خود پیدا کنیم تا جزو وجودمان شود؟ نفر جدید
11- چه اتفاقی‌ می‌افتد که ما با از دست دادن ضروی ترین داشته‌هایمان به ادامه زندگی عادت‌ می‌کنیم؟ مهدوی
12- چگونه‌ می‌توان راه رسیدن به حقیقت را برای خود هموار کنیم؟ احمدی
13- چرا فهمیدن حقیقت برای ما آنقدر مهم است که عزیزترین چیزهایمان برایش فدا کنیم؟ مهدوی
14- چرا ما انسان‌ها آنقدر توقعات بی جا داریم؟ مهدوی- علی
15- چرا هر چیز جدیدی را‌ می‌خواهیم نفهمیم؟ غنایی

در پاسخ به سؤال 6 از طریق 6 مرحله به پاسخ‌های زیر رسیدیم و در مرحله ی آخر جواب یک را انتخاب کردیم
جواب 1: با کندوکاو مشترک در مورد آن موضوع
جواب 2: شناخت روش، تعیین یک معیار سنجش
جواب 3: عشق به رسیدن به حقیقت
جواب 4: اعتماد به یقینیات و نداشتن پیش فرض

2) دانش آموزان پایه پنجم دبستان پسرانه توسعه سال 1389- مظفری
1- چرا مردم از پشت تپه‌ها هراس داشتند؟
2- چرا با آنکه همه ی آدمها شبیه هم نیستند اما این مردم همه از پشت تپه‌ها‌ می‌ترسیدند؟
3- چگونه‌ می‌توانیم بدون ارتباط با محیط بیرون از خود زندگی کنیم؟
4- چرا این مردم همیشه با هم بودند؟
5- آیا مردمی که با بیرون ارتباط ندارند دچار یکنواختی نمی شوند؟
6- ترس این مردم واقعا از چی بود؟
7- چرا این مردم به عاقبت کار فکر نمی کردند؟
8- چطور مردم دهکده به حرف اعضای خود اعتماد کردند؟
9- چرا با اینکه‌ می‌ترسیدند اما کنجکاو بودند و‌ می‌خواستند حقیقت را بفهمند؟
10- ترس چیست؟
11- آیا ترسیدن با وحشت کردن فرق دارد؟
12- چرا بعضی وقتها علت شکستها معلوم نمی شود؟
13- ترس‌های ما از چه چیزی بوجود‌ می‌اید؟

3) دانشجویان حوزه دانشجویی دانشگاه تهران 19/4/1390

1. بدون ابزار شناخت چگونه‌ می‌توان در یک جلسه به بحث پرداخت؟ (معصومی)
2. چرا مردم برای رسیدن به حقیقت خطر را به جان نخریدند؟ (نجفی منش )
3. آیا ابزار برای شناخت کافی است ؟ (رضایی)
4. چرا به رغم خوشایند بودن صدا و بو ترس در دل مردم به وجود آمد ؟ (مسعود نیا)
5. چرا ابزارها بعد از بازگشت جواب قانع کننده ای برای مردم نداشتند؟ (وجدانی)
6. آیا حواس پنجگانه بدون اتصال به بدن –فکر‌ می‌توانند کار خود را انجام دهند؟ (شریفی منش)
7. چرا مردم مغز خود را نفرستادند؟ (حسین زاده موحد)
8. اگر هیچ وقت اعضا برنمی گشتند چطور‌ می‌توانستند به زندگی ادامه دهند؟ (هزار خوانی)
9. چرا و تا چه حد واقعیت بیرونی باعث تحریک کنجکاوی من‌ می‌شود؟ (قاسمی)
10. چرا مردم سعی نکردند بوی خوش یا نوای خوش را خودشان تولید کنند؟ (غیاثوند)
11. چرا برای شناخت ناشناخته‌ها حاضر نیستیم از بستر همیشگی خود دور شویم؟ (سرمست)
12. اگر قرار بود به حقیقت صداها پی نبرند علت آشنایی ابتدایی آن‌ها با آن موسیقی و بوی خوش چه بود؟ (هزار خوانی)

دسته بندی و نامگذاری دسته‌ها:
سؤال2 و11 -ترس از تغییر –ترس از ناشناخته- عدم شجاعت-عدم نیاز به کشف حقیقت-عدم ضرورت شناخت-عدم شناخت ابزار شناخت حقیقی
سؤال 3 و 6 و7 کافی نبودن حواس (نقص حواس)- مغز منبع و محور شناخت- ابزار شناخت
سؤال 11و4 خطر پذیری – انگیزه –حرکت – ترس از ناشناخته‌ها – جاذب و دافع – ظاهر و باطن
سؤال 12و 5 …. وقت نشد نام انتخاب کنیم
سؤال 7 و6 و 3 و1 …. …. وقت نشد نام انتخاب کنیم